BLUEBLOG

مطالب مفید

مطالب مفید

BLUEBLOG

من mr هستم و این وبلاگ را در زمینه های مختلف و برای انتشار مطالبی مفید ایجاد کرده ام واز بازدید کنندگان درخواست دارم تا مطالب مورد علاقه شان را برای نمایش به ایمیل من ارسال کنند و خواهش می کنم بعد از استفاده از مطالب نظر بدهید البته کپی برداری و انتشار مطالب این وبلاگ از نظر من کاملا پسندیده است .نننننننننننننننننظظظظظظظظظظرررررررررررررر یادتان نرود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۰ اسفند ۹۴، ۲۰:۵۸ - 2018114931111818 perfect
  • ۲۲ آذر ۹۴، ۱۴:۰۹ - طاها خوبه
نویسندگان

۱۵:۵۲۰۵
تیر

پس از ورود نسل تلفن های همراه آیفون، بازی انگری بردز و یا پرندگان خشمگین، در سال ۲۰۰۹ توسط شرکت رویو تولید و توسط شرکت چیلینگو به بازار عرضه شد که در اواخر سال ۲۰۱۰ ،شرکت رویوی خود به صورت مستقل تولید و توزیع بازی را بر عهده گرفته است.

این بازی پس از مدت اندکی توانست که در میان کاربران موبایل محبوبیت فوق العادی ای کسب کند و پس از آن نسخه آنلاین این بازی و نسخه مخصوص کامپیوترهای خانگی نیز وارد بازار شد. و امروز کمتر گیموری است که با این بازی ساده و جذاب ناآشنا باشد.

محمد رمضانی
۱۵:۳۰۰۵
تیر

 از سال ۲۰۰۹ که نسخه ی اول بازی پرندگان خشمگین به بازار آمد ، هر فصل شاهد نسخه ی دیگری از این بازی هستید که روانه ی خانه های شما میشود

                  

 

محمد رمضانی
۱۰:۱۵۰۴
تیر


خلیل زمانی رتبه 1  تجربی

1) روش مطالعه شما چطور بود؟ درس هر روز را همان روز مطالعه می‌کنم. 70 یا80% درس را در کلاس متوجه  می‌شوم و هم‌چنین مرور کلی بر درس دارم. درس فردا را به صورت تستی مطالعه می‌کنم. برای آزمون‌های کانون از هفته قبل درس می‌خوانم. یک هفته را به تستی و یک هفته را به تشریحی خواندن اختصاص می‌دهم.

محمد رمضانی
۲۱:۵۵۰۳
تیر

در حدود 50-60 سال پیش در روستای دور باش از توابع شهرستان تکاب ، پیرمردی بنام «میرزا محرم» که از عاشقان و تعزیه گزاران امام حسین (ع) بود زندگی می کرد . او صدای بسیار زیبا و دلنشین داشت که در سن 50 سالگی همسرش به رحمت خدا می رود و تنها می ماند .
میرزا محرم که عموی پدر بزرگ ما بود در خانه بابابزرگ ما زندگی می کرد او بعد از رحلت زنش ادعا می کند که زنی از اجنه بنام حنانه عاشق او شده است ، اما هیچ کس حرف او را باور نمی کند تا اینکه حوادث عجیب و غریبی در روستا اتفاق می افتد

محمد رمضانی